|
خری امد به سوی مادر خویش *** بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری *** اگر تو بچه ات را دوست داری خرمادر بگفتا ای پسر جان *** تو را من دوست دارم بهتر از جان ز بین این همه خر های خوشگل *** یکی را کن نشان چون نیست مشکل خرک از شادمانی جفتگی زد *** کمی عرعر نمود و پشتکی زد بگفت مادر به قر بان نگاهت *** به قربان دو چشمان سیاهت خر همسایه را عاشق شدم من *** به زیبایی نباشد مثل ان زن بگفت مادر برو پالان به تن کن *** برو اکنون بزرگان رو خبر کن به اداب و رسومات زمانه *** شدند داخل به رسم عاقلانه دو تا پالان خریدند پای عقدش *** یه افسار طلا با پول نقدش خریداری نمودند یک طویله *** همانطوری که رسم است در قبیله خر عاقد کتاب خود گشا *** وصال عقد ایشان را نمایید دوشیزه خر خانم ایا رضایی *** به عقد این خر خوشتیپ در ایی یکی از حاضران گفتا به خنده *** که خر خانم به گل چیدن برفته برای بار سوم خر بپرسید *** که خر خانم سرش یک باره جنبید خران عرعر کنان شادی نمودند *** یه جنجه کام خود شیرین نمودند به امید و شادی و شادمانی *** برای این دو خر در زندگانی
+ نوشته شده در جمعه سوم تیر ۱۳۹۰ساعت 23  توسط الف.سعدی
|
|
oghate sharee:
|