سال نو مبارک

در خواب، چشمان تو را دیدند نرگس‌ها
شوق گل روی تو را دارند گلدان‌ها

ای در صدای مهربانت حجتی کامل
ای در نگاه روشنت اثبات برهان‌ها

هم نکته‌دان خلسه‌ی خال تو هندوها
هم در هلال ابرویت حیران مسلمان‌ها

تا از لب لیلای ما شیرین شود دنیا
فرهاد در کوه است و مجنون در بیابان‌ها

بیرون می‌آیی آخرش از پشت ابر اما
باید کمی بارنده تر باشند باران‌ها

رونق از آن توست، حسنت در فزون، هر چند
بازار را پر کرده‌اند این یوسف ارزان‌ها

دنیای با تو با صفاتر می‌شود، حتی
ضرب المثلها می‌شوند آرامش جان‌ها

نه باورش سخت است با یک گل بهار آید
نه روسیاهی می‌رسد بعد از زمستان‌ها

برخیز ای شاعر قلم را بر زمین بگذار
در شادیش دستی بزن پایی بکوبان... هاااا !

 

+ نوشته شده در  دوشنبه دهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 11  توسط الف.سعدی  |